
«در انتظار گودو»؛ آیینهای از امید و ناامیدی امروز ایرانیان
بیش از هفتاد سال از نگارش «در انتظار گودو» میگذرد، اما اجرای امیرحسین جوانی بار دیگر ثابت کرد که این متن ابسورد، پژواک شرایط امروز ماست: دو مرد که زیر درختی خشک منتظر میمانند و با گفتوگوهای طنزآمیز و تلخ، میان امید به آینده و ناامیدی از لحظه حال دستوپنجه نرم میکنند. نزدیک به ۴۰۰ اجرا در شهرهایی از ساری و رشت تا تبریز، مشهد و اصفهان نشان میدهد «گودوی» بکت، با هویت ایرانی عجین شده و هریک از ما تماشاگران نسخهای از انتظار خویش را در آن مییابیم.
خیالِ مینیمال، تأملِ گسترده
در اجرای جوانی، فقط درختی تکشاخه روی صحنه است؛ صحنهآراییای که با حداقل عناصر، تخیل مخاطب را فعال میکند و فضای پر از خلأ نمایشنامه را ملموستر میسازد. بازیگران نیز با حفظ زبان ابسورد بکت، لحنی ترکیبی از شوخطبعی و تراژدی را در ریتمی دقیق رقم میزنند. دو رازِ اصلی موفقیت این اجرا در ایران عبارتاند از:

- وفاداری به متن اصلی و حفظ چندمعنایی گودو، تا هر مخاطب تفسیر شخصی خود را پیدا کند
- طراحی صحنه کاملاً مینیمال که با هر شهر و هر تماشاگر، تحرکی تازه در تخیل برمیانگیزد
گفتمان انتظار در شهرهای مختلف
تجربه تور سراسری این نمایش حاکی از آن است که هر مخاطب، زیر تأثیر فضای اجتماعی و اقتصادی شهر خود، معنایی نو از «انتظار» استخراج میکند. در نقاطی مانند رشت و ساری، همراهی تماشاگر با تم تعاملی نمایشگر همصدایی با کاراکترها بود؛ در اصفهان اما سکوت و احترام حرفهای حضار نشان داد آنها بهخوبی به رمزوراز زندگی دو استراگون و ولادیمیر گوش دادهاند. این تنوع واکنشها، خود نشانهای است بر جهانی بودن دغدغههای بکت و ظرفیت اجرا برای انعکاس تنوع تجربههای ایرانی.
امیرحسین جوانی معتقد است پیام اصلی «گودو» این نیست که بیحرکت بمانیم و منتظر معجزه باشیم؛ بلکه باید برخیزیم و گامهایی هرچند کوچک برداریم. او حالا در پیشتولید اقتباسی از آلبر کاموست تا با رویکردی متفاوت، بار دیگر امیدِ به عمل پیوسته را در صحنه ایرانی زنده کند.