خبرگزاری مهر- گروه هنر- زهرا منصوری؛ پرداختن به سوژههای سیاسی روز، معمولا از سوی طیف گستردهای از فیلمسازان بهعنوان یک تابو تلقی میشود و سالهاست که فقدان «فیلم سیاسی» در سینمای ایران مورد آسیبشناسی و تحلیل منتقدان قرار گرفته است.
جشنواره فیلم کوتاه تهران از دوره گذشته و در راستانی تحقق شعار «تنوع ژانر»، تلاش داشته است تا بخشی از ویترین خود را به آثار سیاسی اختصاص دهد و در همین راستا مهدی آذرپندار دبیر این رویداد و مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران هم در چند نوبت تاکید کرده است که از فیلمهای سیاسی به شرط رعایت «نگاه منصفانه» در آنها، حمایت خواهد کرد.
«مدیر مدرسه» یکی از فیلمهای کوتاه حاضر در جشنواره چهلم فیلم فجر است که به موضوع حوادث سال گذشته پرداخته است و از این منظر، یکی از آثار سیاسی در این دوره از جشنواره محسوب میشود.
به بهانه رونمایی از این فیلم کوتاه، گفتوگویی با میکائیل دیانی کارگردان آن داشتهایم که در ادامه میخوانید.
* از اینجا شروع کنیم که فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» یک فیلم سیاسی درباره وقایعی است که هنوز از وقوع آنها فاصله چندانی هم نگرفتهایم. آقای آذرپندار بهعنوان مدیرعامل انجمن سینمای جوانان و دبیر جشنواره هم در چند نوبت درباره لزوم پرداخت فیلمسازان به وقایع سیاسی روز صحبت کرده و حتی وعده حمایت از این دست تولیدات را داده بود، آیا میتوان فیلم شما را محصول این فرآیند حمایتی دانست؟ به خصوص که شما از مدیران زیر مجموعه آقای آذرپندار هم هستید.
من ترجیح میدهم اساساً در مورد فیلم صحبت کنیم اما یکبار این را یک جا بگویم خوب است؛ میکائیل دیانی پیش از آنکه مسئولیتی در انجمن سینمای جوانان ایران داشته باشد، فیلمساز و مستندساز بوده است. اتفاقاً مستندهای اجتماعی من با رویکرد انتقادی هم ساخته شده است. به تعبیری مستندهای من هم مانند این فیلم کوتاه مرتبط با مسایل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی بوده است، حتماً آقای آذرپندار از وجود فیلم سیاسی محترمانه و منتقدانه در جشنواره استقبال میکردند اما این به معنای این نیست که در تولید و یا تشویق برای تولید اثر من نقشی داشتهاند، این دغدغه ایشان هم برای امسال نیست، سال گذشته که من فیلم هم نداشتم آقای آذرپندار این دغدغه را داشتند و در نشست خبری پیش از جشنواره این را بیان کرده بودند، اما حالا امسال به دلیل اتفاقات سال گذشته این موضوع بیشتر شنیده شده است.من انقلابیام و حاضرم برای انقلاب هزینه بدهم اما در عین حال فکر میکنم در بخشها و روندها و روشهایی نیاز به نقدهای صریح داریم مثل همین موضوع مدارس خصوصی و عدم توجه به مدارس دولتی که مغفول واقع شده و باعث شکاف عدالت آموزشی و طبقاتی شدن آموزش شده است و کمتر هم به آن توجه میشود
اما ما این فیلم را بیرون از انجمن جلو بردیم، بیرون از انجمن از آن حمایت شد و ساخته شد، کسی غیر از من هم اگر فیلم سیاسی منصفانهای میساخت حتماً از سوی جشنواره استقبال میشد. البته اینجا موضوع هیات انتخاب مطرح است، بالاخره طبق گفته آقای آذرپندار در نشست خبری جشنواره فیلمهای متقاضی سیاسی کم نبودهاند، از بین همه فیلمهای متقاضی هیات انتخاب بر اساس سلیقه و … یک ترکیبی را انتخاب کرده و «مدیر مدرسه» یکی از آنها بوده است که سویه اجتماعی هم دارد.
* این یعنی از نگاه شما حوادث سال گذشته، اساساً اجتماعی بوده است؟
بخش زیادی از آن ماجراها را مماس با مسایل اجتماعی میدانم. درست است که من یک درام سیاسی ساختهام و فضای کلی که در فرآیند جریان «زن زندگی آزادی» شاهد بودیم، اتاق فکر و برنامهریزی سیاسی داشت، اما بستر بروز اتفاقات، بستر اجتماعی بود. نمیگویم آن ماجراها صرفاً اجتماعی بوده است بلکه معتقدم آن جریانات سیاسی بر بسترهای اجتماعی سوار شدند. آنهایی که شورا تشکیل دادند و خیلی زود هم متلاشی شدند، قطعاً با نگاه سیاسی و علیه جمهوری اسلامی ایران بهدنبال تشکیل ائتلاف بودند و نمیتوان رویکرد سیاسی آنها را نادیده گرفت اما بستری که از آن سواستفاده کردند، طرح مطالبات اجتماعی بود. هر چه جریان جلوتر رفت، ماهیت سیاسی آن عیانتر شد و برای همین هم جامعه از آن فاصله گرفت.
من هم فیلمسازی بودم که پیش از این با نگاه منتقدانه درباره مسایل اجتماعی فیلمهایی ساخته بودم و همواره سعی کردهام یک منتقد دلسوز و در عین حال طرفدار برای جمهوری اسلامی باشم. به تعبیر دیگر ضمن آنکه نقدهایی به روندها و روشها در سیستم دارم، اما بر اصول و آرمانها پایبندم؛ من انقلابیام و حاضرم برای انقلاب هزینه بدهم اما در عین حال فکر میکنم در بخشها و روندها و روشهایی نیاز به نقدهای صریح داریم مثل همین موضوع مدارس خصوصی و عدم توجه به مدارس دولتی که مغفول واقع شده و باعث شکاف عدالت آموزشی و طبقاتی شدن آموزش شده است و کمتر هم به آن توجه میشود. اتفاقاتی مانند حوادث سال ۱۴۰۱ پیش آمد و براساس آن فیلمنامهنویس، فیلمنامهای را نوشت. من این فیلمنامه و نگاه عاقلانه و انقلابی آن را دوست داشتم.
این فیلمنامه علاوهبر عقلانیت انقلابی که در آن بود، یک اثر عدالتخواهانه بود و مساله و دغدغه عدالت آموزشی که دغدغه شخصی من هم است، در آن پررنگ بود. به همین دلایل این متن را یک متن منصفانه میدانستم. نوجوانان در حوادث سال گذشته به شکل هیجانزده به میدان آمدند و اشتباهاتی هم کردند اما باید با آنها وارد گفتگو شد. باید آنها را به آغوش کشید تا از مسیر که بهصورت هیجانی به آن وارد شدهاند، بازگردند. این فیلمنامه با نگاه جذب حداکثری، این ظرفیت را داشت.
مگر این فیلم در سیستم مدیریتی آقای آذرپندار به سرانجام رسیده است؟ من پیش از آنکه در انجمن سینمای جوانان مسئولیتی داشته باشم، در سازمان اوج مشغول فیلمسازی بودم که این فیلمکوتاه را هم در همان جا ساختهام. شاید حتی آقای آذرپندار نمیدانست من چنین فیلمنامهای در دست دارم
کاراکتر اصلی این فیلم یک مدیر انقلابی است که هم خطای بچههایش را میپوشاند و هم در عین حال به آنها تشر هم میزند و سعی میکند آنها را آگاه کند. از این منظر این داستان از سوی فیلمنامهنویس نوشته شد و با عقبه ذهنی و فکری من هم نسبت داشت و آن را ساختیم، این فرآیند ارتباطی با اظهارنظرها و وعدههای آقای آذرپندار نداشت. کما اینکه سوال جدیتر این است که مگر این فیلم در سیستم مدیریتی آقای آذرپندار به سرانجام رسیده است؟
من پیش از آنکه در انجمن سینمای جوانان مسئولیتی داشته باشم، در سازمان اوج مشغول فیلمسازی بودم که این فیلم کوتاه را هم در همان جا ساختهام. شاید حتی آقای آذرپندار نمیدانست من چنین فیلمنامهای در دست دارم. این فیلم را ساختیم و به جشنواره فیلم کوتاه تهران هم عرضه کردیم. ممکن هم بود هیأت انتخاب این فیلم را نپذیرد. این یک روال مرسوم هم بوده است چراکه همه مدیران انجمن خودشان فیلمساز هستند و در دورههای گذشته هم گاهی آثاری عرضه کرده و حتی جوایزی هم بردهاند.
* ارجاع به دیالوگ معروف فیلم «موج مرده» در فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» خیلی مشهود است. فکر میکنید حرف آن سالهای «موج مرده»، چقدر میتواند حرف امروز باشد؟
موضوع فیلم مسئولیتپذیری است و این موضوع همیشه مساله جامعه بوده است، تاریخ مصرف ندارد. بستر فیلم توجه به عدالت آموزشی است، امروز رسانههای بسیاری هستند که درباره مدارس خصوصی و مبحث عدالت آموزشی صحبت میکنند. اتفاقاً امروز این مساله خیلی پررنگتر هم شده است چرا که شکاف موجود در نظام آموزشی خیلی پررنگتر دارد خودش را نشان میدهد. به همین دلیل احساس میکنم این مساله امروز جدیتر شده است.
* در تیتراژ پایانی هم شاهد تشکر ویژه از ابراهیم حاتمیکیا بودیم، دلیل آنچه بود؟
اینکه چرا در تیتراژ از آقای حاتمیکیا تشکر کردهام به این دلیل است که من سینمای این فیلمساز را دوست دارم. سینمای منتقد و در عین حال دلسوز نظام را دوست دارم. از فیلمسازی حاتمیکیا الهام گرفتهام و بهخاطر آن و بهخاطر حضورش در سینمای ایران از او تشکر کردم.
* یعنی به نوعی این کارگردان را الگوی خود در فیلمسازی میدانید؟
نمیگویم الگو اما اینکه ما با فیلمسازی مواجهیم که چند فیلم منتقدانه و در عین حال در چارچوب نظام ساخته و نقد درونگفتمانی کرده است، حتماً کارنامهاش ارزشمند است. وقتی چنین فیلمسازی داشتهایم، قطعاً من با روحیه منتقدانه و عدالتخواهانه به سمت سینمای او گرایش پیدا میکنم.
پیش از آنکه متن را نهایی کنیم، پیش از آنکه دکوپاژ را نهایی کنیم، دوباره فیلمهای آقای حاتمیکیا را دیدم. فقط آن را هم نه، سخنرانیها و اظهارات رهبری طی سالهای اخیر را هم خواندم تا بدانم مسیری که دارم در فیلمنامهام طراحی میکنم، خارج از چارچوبهای نظام و خارج از عقلانیت انقلابی نباشد
* در جریان ساخت «مدیر مدرسه» مراوده خاصی با آقای حاتمیکیا نداشتید؟
نه. اما پیش از آنکه متن و دکوپاژ را نهایی کنیم، دوباره فیلمهای آقای حاتمیکیا را دیدم. فقط آن را هم نه، سخنرانیها و اظهارات رهبری طی سالهای اخیر را هم خواندم تا بدانم مسیری که دارم در فیلمنامهام طراحی میکنم، خارج از چارچوبهای نظام و خارج از عقلانیت انقلابی نباشد. همچنین خیلی از فیلمهای کوتاه مرتبط با فضاهای مدرسهای را هم دیدم که به دکوپاژ درست در این موقعیت برسم و از غلطهای آنها هم درس بگیرم. در موارد حتی تلاش کردم از کارهایی که ابراهیم حاتمیکیا در فیلمهایش انجام داده بود، فاصله بگیریم که نتیجه نهایی فیلمم کپیبرداری از سینمای او نباشد.
* آنچه فیلمهای شاخص حاتمیکیا را برای مخاطب امروز هم تماشایی کرده، این است که گرچه دیالوگهای مطالبهگر دارد، اما مخاطب احساس نمیکند با شعار طرف است. اما دیالوگ پایانی «مدیر مدرسه» فکر نمیکنید بیش از اندازه شعاری و گلدرشت بیان میشود؟
اول این نکته را مدنظر داشته باشید که فیلم کوتاه و فیلم بلند را اصلاً نباید با هم مقایسه کرد. فرصت شخصیتپردازی همه کاراکترها و شکلگیری شاهپیرنگ و خردهپیرنگهایی که در فیلم بلند وجود دارد، در فیلم کوتاه نیست. فیلم کوتاه درباره یک تکموقعیت است. فرصتی برای ایجاد تعلیق و پردهبرداری از موقعیتهای مختلف در سینمای کوتاه وجود ندارد. به همین دلیل مقایسه فیلمهای بلند با یک فیلم کوتاه از اساس غلط است. اما درباره اصل این دیالوگ که شما آن را شعاری میدانید، من احساس میکنم جای این حرف در همین مقطع فیلم است. آنچه در اکران جشنوارهای تا به اینجا تجربه کردهام هم نشان میدهد، آنها هم این دیالوگ را پذیرفتهاند.
* چه بازخوردهایی در طول جشنواره تا به امروز شاهد بودهاید؟
نگاه اکثریت این بود که این حرف روی فیلم به خوبی نشسته است. استقبال مخاطبان در لحظه پخش تیتراژ پایانی هم نشان میدهد از کلیت این فیلم راضی هستند و آن را دوست دارند اما طبیعتاً افرادی هم بودند که میگفتند این دیالوگ را دوست نداشتیم و ترجیح میدادیم پایان فیلم بدون این دیالوگ باشد ولی این نگاه در بازخوردهایی که داشتیم، نگاه غالب نبود.
* ساخت فیلم سیاسی در سینمای کوتاه و بلند، همچنان یک تابو محسوب میشود، کمی از چالشهای خود برای ورود به این عرصه هم بگویید.
همانطور که وقتی من قصد ساخت این فیلم را داشتم، نه کسی سفارشی به من داد و نه کسی من را از این کار نهی کرد، طبیعتاً هر فیلمساز دیگری هم میتوانست سراغ این سوژه برود. نکته اینجاست که شاید برای بعضی از فیلمسازان پرداختن به چنین موضوعاتی دغدغه نباشد. یا فکر میکنند با رفتن سراغ موضوعات دیگری مورد توجه قرار میگیرند.
* یعنی بیش از آنکه خط قرمزها در این حوزه را بیرونی و از سوی سیستم نظارتی بدانید، آن را درونی میدانید؟
بستگی به نظرگاه فیلمسازان دارد. شاید بعضی فکر میکنند اگر حدود و چارچوبهای اخلاقی را رعایت نکنند، مورد توجه قرار میگیرند و ترند میشوند! شاید فیلمسازی با خودش بگوید من هر چقدر هم بخواهم حرف سیاسی در فیلمم بزنم، باز هم از کف جامعه عقبتر هستم و دیالوگهای سیاسی در جامعه جدی تر از فیلم من خواهد شد اما اصلاً اینگونه نیست که بگویند اگر کسی بخواهد فیلم سیاسی بسازد، فلان اتفاق برایش رخ میدهد. برای همین فیلم «مدیر مدرسه» نه کسی به من امر کرد و نه کسی از تولیدش من را نهی کرد.
* یعنی واقعاً برای ساخت فیلمی که به جریان «زن زندگی آزادی» اشاره داشت، هیچ چالشی نداشتید؟
شاید در سینمای بلند، این جنس چالشها پررنگتر باشد اما در سینمای کوتاه چنین چالشهایی خیلی کمتر است. البته بخشی از این چالشها را باید در ایام بعد از جشنواره رصد کنیم. زمانی که فیلم دیده شده و رسانهها دربارهاش نوشتهاند، باید ببینم آن زمان چه مواجههای با فیلم خواهد شد؟ تا امروز اما چالشی وجود نداشته است. البته برای گرفتن لوکیشن مدرسه از آموزشوپرورش چند روز پیگیری کردیم تا آنها پذیرفتند. برای دعوت از عوامل هم این چالش را داشتم که آنها با من همراه شوند، هم فکر شوند و این باور در آنها بهوجود آید که مدیر مدرسه یک فیلم با لحنی مصلحانه و دلسوزانه با کلیت جامعه ایران و مسئولان است.
قطعاً برای رسیدن به این حس مشترک، نیاز به دیالوگ و گفتگو داشتیم. در این فرآیند طبیعتاً چالشهایی وجود داشته است. بالاخره بخشی از عوامل فنی و بازیگران هم بودند که ما سراغشان رفتیم و به دلیل محتوای کار حاضر به همراهی نشدند. این هم کاملاً طبیعی است و همه افراد حرفهای حق انتخاب دارند
* یعنی برخی عوامل میترسیدند با چنین پروژهای همراهی کنند؟
اینگونه نبود که بترسند اما بالاخره مهم بود که با نگاه من همذاتپنداری کنند و نسبت به کار حس بگیرند. قطعاً برای رسیدن به این حس مشترک، نیاز به دیالوگ و گفتگو داشتیم. در این فرآیند طبیعتاً چالشهایی وجود داشته است. بالاخره بخشی از عوامل فنی و بازیگران هم بودند که ما سراغشان رفتیم و به دلیل محتوای کار حاضر به همراهی نشدند. این هم کاملاً طبیعی است و همه افراد حرفهای حق انتخاب دارند.
* «مدیر مدرسه» اولین فیلم داستانی شما بود؟
نه من پیشتر فیلم «تست» را با موضوع کودکان کار ساخته بودم که میتوانم بگویم تجربههای من در آن و خطاهایم باعث شد مدیر مدرسه را با دقت بیشتری در همه بخشهایش جلو ببرم.
* حالا که فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» به مرحله عرضه رسیده است، خودتان فکر میکنید نسبت حرف درونی این فیلم با حوادث سال گذشته و شرایط امروز جامعه ایران چیست؟
مسئله و دال مرکزی فیلم من، «مسئولیتپذیری» است. سعی کردهام همه کاراکترهای فیلم را در برابر مسئولیتی که دارند، قرار دهم و میزان مسئولیتپذیری آنها را مورد بحث و چالش قرار دهم. مدیر مدرسه میگوید من دارم به مسئولیتم عمل میکنم، کارمندان حراست آموزش و پرورش هم همین را میگویند. ما سه گروه آدم داخل اتاق مدیر داریم و سه گروه آدم خارج از اتاق. در بیرون از اتاق، مدیر مدرسهای را شاهد هستیم که میگوید این بچهها از سر ناآگاهی کاری کردهاند که باید به آنها تشر بزنیم. ناظمی را شاهد هستیم که مدام میخواهد میانه نگه دارد و میگوید همه چیز را رها کنیم و بچههایی را داریم که رفتار هیجانی داشتهاند و با پررویی میخواستند این خطا را توجیه کنند.
در داخل اتاق اما ما مدیر مدرسهای را شاهد هستیم که میگوید با وجود خطای بچهها، من باید از آنها دفاع کنم، از طرف دیگر با مسئول حراستی مواجه هستیم که مسیر درستی را براساس اطلاعاتی که داشته طی کرده و به این مدرسه رسیده است. او براساس مسئولیتش خیلی منطقی هم رفتار میکند کما اینکه میتوانست بدون صحبت با مدیر مدرسه سراغ بچهها برود، اما آمده بود تا حرف بزند. دنبال تندروی نبود کما اینکه در پایان هم این مأمور حراست به تصمیم و تدبیر مدیر احترام میگذارد و بدون اینکه نه مدیر و نه دانش آموزان را ببرد مدرسه را ترک میکند. فرد سومی را هم در اتاق مدیر میبینیم که مدیر آموزش و پرورشی است که همچنان مواضع الاکلنگی دارد و محافظهکاری میکند.
در کلیت فیلم من همه این آدمها را در برابر مسئولیتشان قرار دادهام. هم بچهها، هم مدیر و هم مسئول حراست، پای مسئولیتشان میایستند. به نظرم همین توجه به «مسئولیتپذیری» است که منجر به تحقق «جذب حداکثری» هم میشود.