سکوتی که فریاد میزند
در دل «غازیان خاموش» تصویری از انسانهایی نهفته است که صدایشان میان کارگاههای صنعتی ایران محو شده. بابک صدیقی با دوربینش کوشیده چهرههای کارگران مهاجر افغان را فارغ از هر پیشزمینهای سیاسی یا اجتماعی ثبت کند تا کرامت و واقعیت زندگی آنان به زبان تصویر سخن بگوید. این رویکرد، هم تلاشی هنری و هم اقدامی روزنامهنگارانه است که پرسش از حق دیده شدن و مشارکت را در برابر تماشاگر قرار میدهد.
از عکاسی تاکتیکی تا مشارکت سوژه
صدیقی پردهی سیاه را نه فقط به عنوان بُرتکهای برای جداسازی سوژه، بلکه به مثابه ابزاری برای توانمندسازی آنان میبیند. در این پروژه، کارگران افغان خود پرده را در دست میگیرند و نقش همکار عکاس را ایفا میکنند. چنین انتخابی:
- کاملاً تمرکز بیننده را معطوف به چهرهها، دستها و نگاههای صادقانه میکند
- هویت سوژهها را از یک مورد مستندنگاری صرف به سمبل جهانی مهاجرت اجباری و نابرابری اجتماعی ارتقا میدهد

روایتهایی که تصویر تکمیل میکند
در کنار هر پرتره، روایتهای کوتاه اما نافذی از زبان خود سوژهها شنیده میشود. داستان «علی» که سالها از خانواده دور مانده و «حسین» نوجوانی که بهجای کلاس درس، بین ماشینآلات کارگاه بزرگ شده، نه تنها وجوه فردی زندگی کارگران افغان را آشکار میکند، بلکه ساختار سیستماتیک فقر، تبعیض و بیحقیتی قانونی را نیز نمایان میسازد.
فراخوانی برای همدلی و اقدام
«غازیان خاموش» تنها یک اثر هنری نیست؛ آیینهای است که وجدان مخاطب را به پرسش وامیدارد. این کتاب به مدیران فرهنگی و مدنی، فعالان حقوق بشر و شهروندان عادی یادآوری میکند که برای بازگرداندن کرامت مهاجران راههایی فراتر از تصویرسازی وجود دارد: ایجاد گفتگوهای عمومی، تضمین حق بیمه و دسترسی به آموزش، و تشویق رسانهها به روایت بیپرده زندگی نادیدگان. شنیدن فریادهای خاموش این مردان، نخستین گام به سوی تغییر است.







